رویاهای من جای دوری نیست
همین نزدیکی هاستپشت تپه هایی از خاطره هاآنجا که خورشیدش رنگ غروب دارد و شعله هایش دم از طلوع می زندرویاهای من نزدیک استآنجا که پروانه پیوند عاشقی با شمع زده استزنبور به عروسی گل رفته استکبوتر با باز هم می تواند باشدرویاهای من شهری ست پر از آدمهای رنگیخانه ی دوست را می توان در کوچه هایش دیدو در هر خانه ای بوی نان برشته می آیدرویاهای من زیباستهمه جایش خوب و قشنگو پنجره ای که رو به سوی شقایق داردرویاهای من شهر عشاق استبا یک سبد گل لالهو هزاران حرفهای دلپسندبه رویاهای من خوش آمدی
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت